کوروش کبیر
به نام اهورا مزدا
آرامگاه کورش بزرگ که مقبره کورش دوم هخامنشی ملقب به کورش بزرگ یا کورش کبیر است، بنایی بیپیرایه ولی با معماری منحصر به فرد، در فاصله حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد است.[۳] این بنا از همه سوی دشت مرغاب پیداست، بهویژه اگر از سمت جنوب غربی از راه باستانی گذر کنیم و از تنگه بلاغی وارد دشت شویم، نخستین چیزی که جلب توجه میکند آرامگاه کوروش است.[۴] این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعه پاسارگاد تحت شماره ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست.[۵] از قدیمیترین توصیفهای مربوط به آرامگاه کورش میتوان به توصیف آریستوبولوس یکی از همراهان اسکندر مقدونی در لشکرکشیاش به قلمرو هخامنشیان نام برد که توسط آریان در کتاب آناباسیس اسکندر بدین شکل ثبت شدهاست:[۶] قسمتهای پایینی آرامگاه از سنگهایی تشکیل شده بود که به شکل مربع بریده شده بودند و در کل یک قاعده مستطیلی شکل را تشکیل میدادند. بالای آرامگاه یک اتاق سنگی بود که یک سقف و یک در داشت و به قدری باریک بود که یک مرد کوتاه قد بهسختی میتوانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق یک تابوت طلایی وجود داشت که پیکر کورش را در داخل آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایههایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت. یک پرده بابلی پوشش آن (احتمالاً نیمکت) بود و کف اتاق نیز با فرش پوشانده شده بود. یک شنل آستیندار و سایر لباسهای بابلی روی آن قرار داشتند. شلوارها و جامههای مادی در اتاق یافت میشد، بعضی تیره و بعضی به رنگهای دیگر بودند. گردنبند، شمشیر، گوشوارههای سنگی با تزیینات طلا و یک میز نیز در اتاق بودند. تابوت کورش بین میز و نیمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه یک ساختمان کوچک برای روحانیون وجود داشت که وظیفه نگهداری آرامگاه کورش را بر عهده داشتند. همچنین آریان نوشتهاست که روی آرامگاه کورش نوشتهای به خط میخی پارسی باستان وجود داشت به این مضمون:[۷]
این نوشته با اختلاف بسیار کمی توسط استرابون و پلوتارک نیز نقل شدهاست.[۸] اگرچه تحقیقات جدید درستی وجود چنین نوشتهای در آرامگاه کوروش را زیر سؤال بردهاست اما ساختار ساده و بدون تزئین بنا مضمون همین نوشته را منتقل میکند. آرامگاه کورش تنها بنایی در پاسارگاد است که توصیف آن در منابع یونانی آمدهاست.[۹] مشخصات بناآرامگاه کورش در گوشه جنوبی محوطهای جا دارد که زمانی بوستان شاهی پاسارگاد بودهاست و از سنگهای آهکی سفیدی که به زردی متمایل است و احتمالاً از معدن سیوند تأمین شدهاست، بنا شدهاست. ساختمان آرامگاه دو هزار و پانصد سال در برابر عوامل مخرب طبیعی و غیرطبیعی پایداری کردهاست و هنوز در دشت پاسارگاد پابرجاست. قاعده یا زیربنای اصلی آن سکویی است سنگی که طرح آن یک مربع مستطیل به طول ۱۳٫۳۵ متر و عرض ۱۲٫۳۰ متر میسازد. این ساختمان از دو قسمت کاملاً متمایز تشکیل شدهاست؛ یک سکوی سنگی شش پلهای، و یک اتاق با سقف شیروانی بر فراز پله ششم.[۱۱] ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول — که پلهٔ اول را تشکیل میدهد — ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بودهاست، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعده اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.[۱۲] اتاق آرامگاه دارای ۳٫۱۷ متر طول، ۲٫۱۱ متر عرض و ۲٫۱۱ متر ارتفاع است. دیوارش ستبر است و تا ۱٫۵ متر ضخامت دارد و از چهار ردیف سنگ نیک تراشیده، درست شدهاست. ردیفهای اول و دوم بلندتر از ردیف سوم و چهارماند و در ضلع شمال غربی ظاهراً دری دو لنگه که کشویی باز میشد، وجود میداشت که اینک از بین رفتهاست. مدخل کنونی ۷۸ سانتیمتر پهنا و ۱۴۰ سانتیمتر بلندی دارد و آستانه آن نیز عمیق است. در هر یک از دو گوشه آستانهٔ کوچک، یک فرورفتگی برای پاشنه درها درست کردهاند و شیارهایی افقی به عمق ۱۶ سانتیمتر در یک سمت و ده سانتی متر در سمتی دیگر، تا دو لنگه در هنگام باز شدن در آنها راه یابند و جای گیرند.[۱۳] در پیشانی اتاق آرامگاه یعنی در مثلث بالای درگاه، یک گل بسیار آراسته نقش کرده بودند که امروز تنها نیمی از آن، آن هم به صورت بسیار ضعیف باقی ماندهاست. مسافری اروپایی به نام یوهان آلبرشت فون ماندلسلو در سال ۱۶۳۸ میلادی این گل را دیدهاست و تصویر آن را نیز در نقشی که از آرامگاه کورش کشیدهاست، آوردهاست ولی تا مدتها این نقش از یاد رفته بود و یا به صورت دیگری تعبیر میشد تا آنکه دیوید استروناخ در سال ۱۹۶۴ میلادی آن را بازیافت و توصیف و تفسیر نمود. گل مورد بحث ۱۲ پر اصلی میداشت که خارج از محوطهٔ آن ۲۴ پر دیگر و بیرون از اینها ۲۴ پر نوکدار دیگر آورده بودند.[۱۴] این نقش یه تصویر خورشید میماند و با توجه به اینکه ایرانیان نام کورش را با خورشید تطابق داده بودند، این گل خورشیدی نماد و مظهر شخص کورش و نمودار مقام روحانی او نزد ایرانیان بودهاست.[۱۵] سقف آرامگاه از درون صاف و سادهاست ولی از بیرون شیروانی شکل است و شیب دو طرفهٔ ان به شکل عدد هشت است. این سقف از دو سنگ گران پیکر ساخته شدهاست که بر روی آن یک سنگ هرمی به قاعدهٔ ۶٫۲۵ متر در ۳ متر و به کلفتی نیم متر قرار گرفتهاست و بر روی آن، سنگ بالای سقف جای میداشت، که اکنون موجود نیست. گمان میرود که طبق سنت هخامنشی، برای سبک شدن و بهتر جابهجا کردن سنگهای گران، داخل سقف را گود کردهاند.[۱۶]فرصتالدوله شیرازی به وجود فضای خالی میان سقف درون و سقف شیببامی بیرون پی بردهبود و آن را محل دفن مرده دانسته بود:[۱۷]
این قسمت میان تهی که فرصت شیرازی از آن یاد میکند، عبارت است از یک گودی به طول ۴٫۷۵ متر که حدود یک متر عرض دارد و ۸۵ سانتیمتر عمق. برای این که درازی این گودی استقامت سقف را متزلزل نکند، آنرا دو تکهای ساختهاند.[۱۸] ولی این نظر که فضای خالی محل قرار گرفتن تابوت یا حتی دو تابوت (با توجه به تقسیم فضای میانتهی به دو) بودهاست، در گذشته طرفدارانی داشتهاست.[۱۹] کف اتاقِ آرامگاه از دو تختهسنگ سترگ تشکیل شدهاست. طبق گزارش جرج کرزن (۱۸۹۲م) تختهسنگ بزرگتر از حفرههای بزرگی که در آن کنده شده بود آسیب دیده بود. احتمالاً برای اینکه معلوم شود زیرش چیست.[۲۰] بنای آرامگاه بدون ملاط ساخته شده بود، ولی بستهای فلزی دم چلچلهای، سنگهای آن را به هم متصل میکرد که تقریباً همهٔ آنها را کنده و برده بودند و گودیهای ناخوشایندی به جای گذارده بودند که به استقامت بنا آسیب میرساند. تیمی تحت سرپرستی علیرضا شاپور شهبازی تا آنجایی که میشد این گودیها را با تکه سنگهایی که از معدن سیوند آورده بودند، تعمیر کرد.[۲۱] کسانی که در قرن نوزدهم از آرامگاه بازدید کردهاند و مشاهداتشان را ثبت کردهاند، سخن از ستونهای دور آرامگاه کورش راندهاند.[۲۲] لیک در حال حاضر اثری از این ستونها و سایر بناهای اطراف آرامگاه نماندهاست. برای نمونه فرانتس هاینریش وایسباخ محقق و خاورشناسآلمانی که در اواخر قرن نوزدهم میلادی از پاسارگاد بازدید کردهاست و شرحی از بناهای موجود در پاسارگاد نوشتهاست، توصیفی به شرح زیر از ستونهای دور آرامگاه کورش دادهاست:[۲۳]
چند دهه پیش از وایسباخ، کِر پورتر که در سال ۱۸۱۸ میلادی از آرامگاه دیدن کرده بود، دیدههای خود را از وضعیت ستونها چنین بیان کردهاست:[۲۴]
دربارهٔ منشأ سبک معماریِ بنا نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. طیف این نظرات گستردهاست و شامل منشأ یونانی آسیای صغیر، میانرودی، مصری، عیلامی و ایرانی اصیل میشود. بهرام فرهوشی در مورد پوشش خرپشتهای روی آرامگاه کورش نوشتهاست که گورهای آریائیانی که نخستین بار به سیلک آمدهاند نیز به همین ترتیب پوشانده شدهاست و این میرساند که هنوز نخستین پادشاهان هخامنشی آرامگاههای خود را بنابر رسم قدیم و به طوری که در نواحی باران خیز شمال ایرانزمین معمول بوده میساختند.[۲۵] سرگذشت آرامگاهآرامگاه کورش بزرگ که به احتمال زیاد پیش از مرگ وی و به فرمان خودش ساخته شدهاست[۲۶]، در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار میرفت و به خوبی از آن نگهداری میکردند. به گفتهٔ آریان، در زمان شاهنشاهی کمبوجیه، مغانی که وظیفه نگهداری از آرامگاه کورش بزرگ را داشتند، سهمیهای به شرح یک گوسپند و مقدار معینی شراب و خوراکی در روز و یک اسب در ماه جهت قربانی کردن برای کورش بزرگ، از شاهنشاه دریافت میکردند.[۲۷] در حمله اسکندر مقدونی یک شخص مقدونی در این آرامگاه را شکسته بود و اشیا آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود.[۲۸] اسکندر دستور داد آرامگاه کورش را مرمت کنند. هکل و یاردلی با اشاره به مرمت آرامگاه و نقل قولی از پلوتارک مبنی بر مجازات عاملان تعارض به آرامگاه مینویسند که هدف اسکندر از این کار علاقه شخصی او به کورش و حرکتی خیراندیشانه/سیاسی بود تا بتواند خود را جانشین مشروع کورش و هخامنشیان معرفی کند.[۲۹] از وضعیت آرامگاه در دورههای اشکانی و ساسانی اطلاع چندانی در دست نیست. در دوره اسلامی تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبود و از سوی دیگر مردم هم ساخت بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشریت میدانستند و به سلیمان که طبق عقاید اسلامی، دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشته است، نسبت میدادند. بههمین جهت آرامگاه کورش بزرگ را هم از بناهای سلیمان میشمردند و آنرا به مادر او منسوب میکردند و "مشهد مادر سلیمان" میخواندند. در دوران اتابکان فارس به دست سعد بن زنگی در سال ۶۲۰ یا ۶۲۱ق با استفاده از ستونها و سنگهای کاخهای پاسارگاد، مسجد جامعی در پیرامون آرامگاه ساخته و محرابی نیز بر سنگ درون اتاق آرامگاه حجاری شد. در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، پس از مطالعه و بررسی، سنگها به جای اصلی خود منتقل شدند.[۳۰] در آثار کلاسیک فارسی، اشاره به این بنا موجز، ناچیز و پراکندهاست. فارسنامهٔ ابن بلخی (۵۱۰ق ~ ۱۱۱۶م) از کهنترین آثار فارسیاست که به این بنا اشاره کردهاست:[۳۱]
دو سده و اندی پس از آن حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب همین مطلب را که از ابن بلخی گرفتهاست — و خود بدین موضوع به تلویح اشاره کردهاست — ذیل همان مرغزار کالان آوردهاست.[۳۲] یان استرایس جهانگرد هلندی که در قرن هفدهم میلادی (۱۶۷۲م ~ ۱۰۸۲ق) از پاسارگاد بازدید کردهاست، از مشهد مادر سلیمان به عنوان زیارتگاه نام میبرد و میگوید که مخصوص زنان میبود و «مومنههایی... سه بار قبر را به پیشانی میساییدند و همان تعداد بار میبوسیدند، ذکر کوتاهی زیر لب میگفتند... و میرفتند.»[۳۳] نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کورش بزرگ است که نویسندگان اروپای باستان از آن نام بردهاند، رابرت کرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی (~ ۱۲۳۳ق) از پاسارگاد دیدن کرده بود.[۳۴] البته موریه در سال ۱۸۰۹ (~ ۱۲۲۳ق) این احتمال را پیش کشیده بودند که بنای مذکور آرامگاه کوروش باشد. لیک خود آن را رد کرده بود.[۳۵]جرج کرزن، کر پورتر را نخستین انگلیسیای دانستهاست که بنای کوروش را باز شناخت و احتمال دادهاست که نخستین بازشناسنده گروتفند آلمانی بوده باشد.[۳۶] گروتفند پس از بررسی سفرنامه موریه احتمال قوی داد که دشت مرغاب همان پاسارگاد است و بعد از بازدید از محل با مقایسه مشخصات محل با حقایق تاریخی و گزارشهای تاریخنگاران باستانی، به این موضوع و اینکه بنایی که بین افراد محلی به مشهد مادر سلیمان شهرت پیدا کردهاست، همان آرامگاه کورش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشیان است، یقین پیدا کرد.[۳۷] با این حال در دههٔ پایانی قرن نوزدهم هنوز یکیبودن بنا و آرامگاه کوروش نزد بسیاری از دانشوران اروپایی مقبول نبود. برخی مخالفان محل پاسارگارد را جایی جز مرغاب میدانستند؛ مثلاً دارابگرد. بسیاری از مخالفان صاحب قبر را مؤنث میدانستند؛ البته نه مادر سلیمان پیغمبر یهود بلکه مثلاً بانویی هخامنشی.[۳۸]وایسباخ آرامگاه کورش بزرگ را نه بنای مورد بحث در این نوشتار، بلکه بنایی موسوم به زندان سلیمان در پاسارگاد میدانست[۳۹]، که البته با یافتههای باستانشناسی امروز احتمال فراوان میرود که آرامگاه کمبوجیه باشد. در ویراست ۱۰ دانشنامهٔ بریتانیکا (۱۹۰۲م) نوشته شدهاست: «آرامگاه مرغاب نمیتواند از آنِ کورش باشد، چنانکه غالباً گمان میرود.» و محل پاسارگاد نزدیک دارابگرد دانسته شدهاست.[۴۰] لیک در ویراست ۱۱ همان دانشنامه (۱۹۱۱م) دیگر محل پاسارگاد مرغاب دانسته شدهاست و آرامگاهْ از آنِ کورش.[۴۱] در همان دوران و پیش از فرا رسیدن قرن ۲۰ میلادی، فرصت الدوله شیرازی در کتاب آثار عجم، در زیر نگارهای که خود از آرامگاه کورش بزرگ نقاشی کرده است، نوشتهاست:[۴۲]
حسن حسینی فسایی در فارسنامهٔ ناصری (۱۳۱۰ق ~ ۱۸۹۳م) نظری مشابه مطرح میکند. با این تفصیل که چون عجم جمشید و سلیمان را یکی میدانستهاند قبر مادر جمشید را قبر مادر سلیمان خواندهاند.[۴۳] با آنکه هم فرصتالدولهٔ شیرازی و هم میرزا حسن حسینی فسایی با شاهان هخامنشی آشنا بودهاند، این بنا را متعلق به کسی از این شاهان ندانستهاند. در سالهای آغازین قرن بیستم هنوز عامهٔ مردم ایران آرامگاه را مشهد مادر سلیمان میدانستند. مؤمنات به زیارتش میرفتند و حاجت میطلبیدند. الیوت کروشی ویلیامز دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود در سفرنامهای که نوشتهاست (۱۹۰۷م) با لحن خاص انگلیسیان میگوید: «به نظر میآید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از این رو امروز آرامگاه کورش در سرزمین خودش با نام 'تخت مادر سلیمان' شناخته میشود». وی پس از انتقاداتی که شامل بیاعتنایی ایرانیان به تاریخ و بیاطلاعی ایشان از آن میشود میگوید: «چنین است که آرامگاه کورش بهطرزی مبهم نصیب 'مادر سلیمان' میشود و قوّتهای فراطبیعی به این موجود الوهی که گمان میرود در قبر خفتهاست نسبت داده میشود.» مسافر انگلیسی در ادامه شرح میدهد که دختران و مخدرات که مشکلات عشقی یا کمبودهای عاطفی و جز آن میدارند پیشکشهایی که شامل قوطیهای حلبی میشود به درون آرامگاه میآورند و به ریسمانی که در گوشهٔ اندرونی بسته شدهاست میآویزند. ویلیامز با نظر به کیفیت نازل هدایا نتیجه میگیرد که اعتقاد زوار یا غایت مطلوبشان ارزش چندانی نمیدارد. او مشاهداتش از این نمونهٔ «بیاعتنایی طنزآمیز زمان به خواستههای مردان بزرگ» را چنین به پایان میبرد: «کتیبهها از بین رفتهاست و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش باز گرفته شدهاست، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فرو کاسته شدهاست. چون در انبوه دخیلهای بستهشده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کورش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟»[۴۴] اروپاییان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، همواره با احترام از مقبره یاد کردهاند، مثلاً پرسی سایکس مورخ و ژنرالانگلیسی در مورد آن گفته است:[۴۵]
در سال ۱۳۵۰ خورشیدی به مناسبت ۲۵۰۰امین سالگرد شاهنشاهی ایران، جشنهای مفصلی برگزار شد که مراسم گشایش آن با سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی در برابر آرامگاه کورش بزرگ شکل گرفت. وی در این سخنرانی دربارهٔ کورش و آرامگاهش چنین گفت:[۴۶]
بازسازی آرامگاهاین آرامگاه دو بار، یکی در سال ۱۳۵۰ خورشیدی و بار دوم بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ خورشیدی مرمت و بازسازی شده است. بار اول عملیات مرمت به سرپرستی علی سامی (رئیس وقت مؤسسه باستانشناسی تخت جمشید) انجام شد و از ملات سیمان نیز جهت بازسازی بام آرامگاه استفاده شده بود.[۴۷] بازسازیهای انجام گرفته در سال ۱۳۵۰ بیشتر به منظور آمادهسازی آرامگاه کورش جهت برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران بود.[۴۸] در بار دوم به گزارش خبرگزاری مهر، عدهای از کارشناسان میراث فرهنگی ادعا نمودهاند که در جریان بازسازی سقف آرامگاه آسیب جدی دیده است. به ادعای یکی از این کارشناسان، مرمتگر این بنا مرمتگری را به طور تجربی آموخته است و در این زمینه تحصیلات علمی و دانشگاهی ندارد و پس از رفتن گروه متخصص ایتالیایی از تخت جمشید مسئولیت مرمت آرامگاه کورش را بر عهده گرفته است. این کارشناس مدعی شده است که این مرمتگر در طول مرمت اشتباهاتی انجام داده که بیشترین آن مربوط به تخریب سقف آرامگاه است. یکی دیگر از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی نیز به خبرنگار مهر گفته است: [۴۹]
کاوه فرخ نیز در برنامه میزگردی که توسط تلویزیون بخش فارسی صدای آمریکا در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۰۸ با حضور حسن راهساز، سرپرست تیم مرمت آرامگاه کورش بزرگ[۵۰]، برگزار شده بود، مدعی شد که عملیات مرمت طبق اصول باستانشناسی انجام نشده است و این عملیات به آرامگاه صدمه رسانده است. وی خواستار شد که جهت روشن شدن موضوع تیمی از باستانشناسان مطرح ایرانی و خارجی مانند دیوید استروناخ، ریچارد فرای و دیگران از آرامگاه بازدید کارشناسی کنند، که مورد مخالفت راهساز به دلایل امنیتی قرار گرفت.[۵۱] این در حالیست که دکتر محمد حسین طالبیان مدیر بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد در این باره مدعی شده است که عملیات مرمت این اثر تاریخی با مسئولیت یکی از اساتید و کارشناسان مرمت سنگ برجسته کشور و همکاری مرمتگران بومی شهرستان پاسارگاد فارس صورت گرفته و گزارش آن را نیز به یونسکو ارسال کرده ایم و اگر مشکلی در امر مرمت وجود داشت به طور حتم یونسکو این موضوع را به ما اعلام می کرد، اما چنین نشده است. شهرام رهبر، تدوینگر طرح مرمت آرامگاه کوروش در باره دلیل شروع بازسازی آرامگاه در سال ۱۳۸۰ میگوید: دراواخر سال ۷۹ و اوایل سال ۸۰ نفوذ آب به سطوح دیواره و جاری شدن آن از سقف مشاهده شده است که به همین منظور در سال ۸۰ داربست فلزی چندمنظورهای برای زیر پاقراردادن با امکان باربری برپا شد. به گفتهٔ وی، در نیمه دوم سال ۸۰ مطالعات مربوط به حفاظت و مرمت آرامگاه آغاز شده است که شکسته و فاسدشدن ملاتهای سیمانی، رویش درختچهها، وجود ریشههای درخت انجیر وحشی، جابهجایی بلوکهای سنگی و وجود درزهای باز از جمله مهمترین مشکلات بام آرامگاه اعلام شدهاند نظرات شما عزیزان: جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : افشین طباخی
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||
|